چند همسری ، عامل نجات تک همسری
تعجب میکنید اگر بگویم تعدد زوجات در مشرق اسلامی مهمترین عامل نجات
تک همسری بود . بلی مجاز بودن تعاجتماع ، تعدد زوجات را محکوم میکنند ، تکلیف مرد در میان این دو قانون
چه میشود ؟
تکلیف مرد در مکتب این آقایان واضح است . مرد باید قانونا تک همسر
باشد و عملا چند همسر ، یک زن شرعی و قانونی بیشتر نداشته باشد ، اما
معشوقه و رفیقه هر چه دلش میخواهد مانعی ندارد . بعقیده این آقایان
رفیقهگیری و معشوقه بازی حق طبیعی و مسلم و مشروع مرد است ! و بسنده
کردن مرد در همه عمر بیک زن نوعی " نامردی " است .
چهره واقعی بحث
گمان میکنم وقت آن رسیده است که خواننده محترم درک کند که مسئلهای
که از لحاظ چند همسری برای بشر مطرح بوده و هست چیست ؟ مسئله این نیست
که آیا تک همسری بهتر است یا چند همسری ؟ در اینکه تک همسری بهتر است
تردیدی نیست . تک همسری یعنی اختصاص خانوادگی ، یعنی اینکه جسم و روح
هر یک از زوجین از آن یکدیگر باشد . بدیهی است که روح زندگی زناشوئی که
وحدت و یگانگی است در زوجیت اختصاصی بهتر و کاملتر پیدا میشود . آن دو
راهی که بشر بر سر آن قرار گرفته این نیست که از میان تک همسری و چند
همسری کدامیک را انتخاب کند . مسئلهایکه از این لحاظ برای بشر مطرح
است اینستکه بواسطه ضرورتهای اجتماعی ، مخصوصا فزونی نسبی عده زنان
نیازمند بازدواج بر مردان نیازمند تک همسری مطلق عملا در خطر افتاده است
. تک همسری مطلق که شامل تمام خانوادهها بشود افسانهای بیش نیست . یکی
از دو راه در پیش است : یا رسمیت یافتن تعدد زوجات و یا رواج معشوقهبازی . بعبارت دیگر یا چند
همسر شدن معدودی از مردان متأهل که حتما از ده درصد تجاوز نخواهد کرد و
سر و سامان یافتن و خانه و زندگی پیدا کردن زنان بی شوهر ، و یا باز
گذاشتن راه معشوقه بازی و چون در صورت دوم هر معشوقهای میتواند با چندین
مرد ارتباط داشته باشد ، اکثریت قریب باتفاق مردان متأهل عملا چند همسر
خواهند بود .
آری اینست صورت صحیح طرح مسئله چند همسری . اما مبلغان شیوههای غربی
حاضر نیستند صورت صحیح مسئله را طرح کنند ، حاضر نیستند حقیقت را
آشکارا بگویند . آنها واقعا مدافع مترس بازی و معشوقهگیری هستند ، زن
شرعی و قانونی را سر بار و مزاحم میدانند و یکیش را هم زیاد میدانند چه
رسد به دو زن و سه زن و چهار زن . لذت را در آزادی از قیود ازدواج
میشناسند ، اما در گفتههای خود برای ساده دلان چنین وانمود میکنند که ما
مدافع تک همسری هستیم ، با لحنی معصومانه میگویند ما طرفدار آنیم که مرد
، تک همسر و با وفا باشد نه چند همسر و بی وفا !
نیرنگ مرد قرن بیستم
مرد قرن بیستم در بسیاری از مسائل مربوط بحقوق خانوادگی توانسته است
نعل وارونه بزند و با نامهای قشنگ تساوی و آزادی ، زن را اغفال کرده از
تعهدات خود نسبت به او بکاهد و بر کامگیریهای بیحساب خود بیفزاید .
اما در کمتر مسئلهای باندازه تعدد زوجات از این جهت موفقیت داشته است
. راستی من گاهی در آثار بعضی از نویسندگان ایرانی چیزهائی میبینم که
دچار تردید میشوم . نمیدانم ساده دلی است یا اغفال ؟
یکی از این نویسندگان نظر خود را درباره تعدد زوجات این چنین نوشته
است :
" در حال حاضر در ممالک پیشرفته ، روابط زوجین متکی بر تکالیف حقوقی
متقابل است و بنابراین شناخت تعدد زوجات بهر شکل و عنوان ( دائم یا
منقطع ) از جانب زن همان اندازه دشوار است که از مرد بخواهند وجود
رقبای خود را در عرصه زناشوئی تحمل کند " .
من نمیدانم اینگونه اشخاص تصور واقعیشان از این مسأله همین است یا
نعل وارونه میزنند ؟ ! آیا اینها واقعا نمیدانند که تعدد زوجات ناشی از
یک مشکل اجتماعی است که بر دوش تمام مردان و زنان متأهل سنگینی میکند
و راه حل بهتری از تعدد زوجات تا کنون برای این مشکل پیدا نشده است ؟
آیا اینها نمیدانند که چشمها را رویهم گذاشتن و شعار دادن و فریاد زنده
باد تک همسری ، و مرگ بر چند همسری دردی دوا نمیکند ؟
آیا اینها نمیدانند که تعدد زوجات جزو حقوق زن است نه حقوق مرد و
ربطی بحقوق متقابل زن و مرد ندارد ؟
مضحک اینست که میگویند : " تعدد زوجات از جانب زن همان اندازه
دشوار است که از مرد بخواهند وجود رقبای خود را در عرصه زناشوئی تحمل
کند " . گذشته از اینکه مقایسه غلطی است ، شاید نمیدانند که دنیای
امروز که این آقایان هر پدیدهای را باین نام جذب میکنند و هیچ تردیدی را
در صحت رویدادهای آن روا نمیدارند ، مرتبا از مرد میخواهند که عشق زن خویش را
محترم بشمارد و وجود رقبای خود را در عرصه زناشوئی تحمل کند . دنیای
امروز ، این " نابردباریها " را بنام حسادت ، تعصب ، فناتیسم و غیره
محکوم میکند . ای کاش جوانان ما لااقل از عمق جریاناتیکه از این لحاظ در
مغرب میگذرد اندکی آگاهی داشتند .
روشن شد که تعدد زوجات ناشی از یک مشکل اجتماعی است نه طبیعت ذاتی
مرد ، بدیهی است که اگر در اجتماعی مشکله فزونی نسبی عدد زنان نیازمند
بر مردان نیازمند وجود نداشته باشد ، تعدد زوجات از میان خواهد رفت و
یا بسیار کم خواهد شد . و اگر بخواهیم در چنین شرایطی ( فرضا چنین شرایطی
وجود پیدا کند ) تعدد زوجات نه کافی است و نه صحیح . برای این منظور
چند چیز دیگر لازم است . اولا عدالت اجتماعی و کار و درآمد کافی برای هر
مرد نیازمند بازدواج تا بتواند به تشکیل کانون خانوادگی اقدام نماید دوم
آزادی اراده و اختیار همسر برای زن که از طرف پدر یا برادر یا شخص دیگر
اجبارا بعقد یک مرد زن دار پولدار در آورده نشود . بدیهی است که اگر زن
آزاد و مختار باشد و امکان همسری با یک مرد مجرد برایش فراهم باشد هرگز
زن مرد زن دار نخواهد شد و سر " هوو " نخواهد رفت . این اولیاء زن
هستند که بطمع پول ، دختر یا خواهر خود را بمردان زندار پولدار میفروشند
.
سوم اینکه عوامل تحریک و تهییج و اغوا و خانه خراب کن اینقدر زیاد
نباشد . عوامل اغوا ، زنان شوهردار را از خانه شوهر بخانه بیگانه میکشد ، چه رسد به زنان بی شوهر . اجتماع اگر سر اصلاح دارد
و طرفدار نجات تک همسری واقعی است ، باید در راه برقراری این سه عامل
بکوشد ، والا منع قانونی تعدد زوجات جز اینکه راه فحشا را باز کند اثر
دیگری ندارد .
منبع : نظام خانواده شهید مطهری